شکوفه اردیبهشت

شکوفه اردیبهشت

نوشته هایی برای ملودی
شکوفه اردیبهشت

شکوفه اردیبهشت

نوشته هایی برای ملودی

در آستانه دو سالگی

دختر خوبم الان شما در آستانه دو سالگی هستی. دختر شیرین زبان من الان بسیار زیبا صحبت می کند و خیلی از چیزها را که هم سن و سال هایش متوجه نمی شوند درک می کند.  

سفر خوزستان که از 4 تا 9 فروردین 96 طول کشید با همراهی و همکاری شما بسیار خوش گذشت دختر خوش سفر بابا. 

چند عکس از این سفر را برای یادگار اینجا می گذارم.


ما

دختر یه ساله مامان

دختر نازنین مامان حالا یک سال از اون روزی که یهو زودتر از موعد تصمیم گرفتی بیای تو بغل مامان میگذره، آروم، مهربون و کوچولو. خیلی کوچولوتر از اونی بودی که  فکر میکردم، اینقدر کوچولو  که همه ی لباسات برات بزرگ بودن و توشون گم میشدی، بین لباسات یه لباس پیدا شد که توش گم نمیشدی، یه لباس سرهمی  که غزال جون و دایی هوشنگ برات آورده بودن و یه کلاه خیلی کوچولو.

عزیزدل مامان حالا دیگه خانومی شدی برای خودت، یه خانوم یه ساله که می تونه محکم بغل کنه، بلند بلند برات بخنده و دلبری کنه، می تونه دستتو محکم بگیره و باهات راه بره، می تونه از بالای سرسره خودش سر بخوره بیاد پایین و بلند بخنده، می تونه تاب بازی کنه...

عزیزدل مامان بودنت بهترین حس دنیاس، تو همه قشنگی های دنیارو با خودت داری، یه سال مامان بودن برای تو، یه سال عاشقی کردنه. با تمام وجودم دوستت دارم مهربون مامان.  تولدت برای ما مبارکه عزیزم. برات بهترین چیزهارو آرزو میکنم ملودی قشنگم.


ملودی مامان در گذر زمان:













تولد

 برق نگاهت دلم را به پرواز درمی آورد

        اردی بهشتی

که خدا تو را به ما داد چه روزی بود!!!

... راستی که چه زیبایی  و دوست داشتنی

خنده ات را به دنیا نمی دهم

آن دو دندان تازه جوانه زده ات....

دوستت دارم

         ملودی جونم     تولدت مبارک باشه خاله یییی


ملودی در ده ماه و نیمگی

دختر نازنینم 

حتما باید اینجا بیشتر بنویسم تا هم به یاد خودمان بماند و هم بعدها شاید برای خودت جالب باشد. 

الان که ده ماهه و نیمه هستی به خوبی بدون کمک گرفتن از جایی چند ثانیه می ایستی. مدت زیادی است که چهار دست و پا می روی. البته مدتی قبل از آن هم سینه خیز می رفتی. (کلا به رفتن از ابتدا علاقه داشتی)

با دقت و سریع از مبل ها بالا میروی و پایین می آیی. 

اغلب غذا ها را دوست داری و میخوری ولی به  دوغ، ماست، موز و گوجه علاقه ی زیادی داری. پیاز و لیمو ترش را هم میخوری (البته ما زیاد بهت نمیدیم) 

وقتی میخواهیم غذا بخوریم می آیی کنار میز غذاخوری و آویزان من میشی تا سر میز باشی، حتی اگر گرسنه نباشی. بیشتر دوست داری روی پای من بنشینی و غذا خوردن ما را تماشا کنی . گاهی با برداشتن قاشق و چنگال یا دست کردن در ظرف من یا مامان شیطنت هم میکنی. 

از اول اصلا پستونک نخوردی و الان هم نمیخوری. انگار به نظرت کار بیهوده و بی ثمری میاد.

چند ماه هست که میتونی شیشه شیرت را خودت بگیری و بخوری.

قطره ویتامین و آهن را به سختی میخوری و هر شب برای قطره دادن به تو من و مامان باید همکاری کنیم  و با زحمت بهت قطره بدیم.

مدتی هست که شیطنتت بیشتر شده. خیلی کنجکاو هستی، علاقه زیادی به جست و جو زیر میز و این طرف و آن طرف داری. در کابینت ها و کمد ها را باز میکنی و با وسایل آانها بازی میکنی. الان بیشتر وسایل دکوری را از دسترس برداشتیم. بجز آباژور و جام های کنار مبل و گیتار و سه تار که هنوز در دسترس هستند و هنوز حرکت خطرناکی درباره آنها نکردی؛  تقریبا چیزی شکستنی در دسترس نگذاشتیم.

کلمات هشدار آمیز را متوجه میشی و به بخاری نزدیک نمی شی و دست نمیزنی. به چای هم که میدانی داغ است دست نمیزنی ولی از دور چای را فوت میکنی. 

خیلی دختر خوب و مهربان و آرامی هستی . اگر گرسنه نباشی، خوابت نیاد و جات تمیز باشد گریه نمیکنی و غر نمیزنی.  

موقع رفتن بای بای میکنی، وقتی موسیقی خوبی پخش میشه دست میزنی و دست افشانی می کنی.

الان 5 دندان داری 3تا بالا و 2 تا پایین. که البته دندادن ششم هم در حال در آمدن است.

در مسافرت اصلا اذیت نمیکنی، خیلی علاقه به دیدن اطراف و هواخوری داری و کلا دختر خوش سفری هستی. در 5 ماهگی سفر شیراز رفتیم با هم، در 7 ماهگی همدان و سنندج و در 9 ماهگی هم شمال رفتیم. همه سفرها هم خوش گذشت.

باز هم هر چی به ذهنم رسید برات مینویسم پاره ی جانم.


 











قیمت های سال 1394

از وقتی من کودک بودم تا امروز قیمت ها اونقدر تغییر کرده که انگار مثل اصحاب کهف از خواب چند صد ساله بیدار شدیم. نمیدونم در سالهای پیش رو هم همین روند ادامه خواهد داشت یا نه، ولی قیمت های امروز بعضی اجناس در تهران را می نویسم تا ملودی بعدا مقایسه شون کنه.

الان که ملودی حدود شش ماهش است قیمت ها از این قراره: 

قیمت 

نان لواش 210 تومان

نان بربری 700 تومان

یک کیلو گوشت تازه بین 25 تا 35 هزار تومان

مرغ کیلویی حدودا 7 هزارتومان

مغز بادام کیلویی 50 تا 60 هزار تومان

پسته کیلویی 45 تا 55 هزار تومان

کشمش 9 تا 11 هزار تومان

مغز گردو کیلویی45 تا 55 هزار تومان

لوبیا قرمز  و لپه و نخود کیلویی حدودا 5  هزار تومان  

گندم و جو کیلویی حدودا  2  هزار تومان

سکه بهار آزادی 950 هزار تومان

طلا هر گرم 98 هزار تومان

انگور  کیلویی بین 2 تا 3 هزار تومان

هندوانه (استثنائا امسال) حدود کیلویی 300 تومان

سیب زمینی و پیاز حدود 1500 تومان

انواع میوه تابستانی بین 3 تا 6 هزار تومان

موز کیلویی 3 هزار تومان

شیر کیلویی 1800 تومان

ترشی جات کیلویی 3 تا 4 هزار تومان

ماهی قزل آلا 14 هزار تومان

ماهی هوکی 15 هزار تومان

ماهی تیلا پیلا 20 هزار تومان

میگو تازه پاک نشده 25 هزار تومان

برنج هاشمی درجه 1 حدود 8 هزار تومان

برنج هندی درجه 1 حدود 5 هزار تومان

خشک شویی کت و شلوار 15 هزار تومان

کت و شلوار نسبتا خوب غیر مارک حدود 500 هزار تومان

کفش نسبتا خوب بین 80 تا 130 هزار تومان

حداقل حقوق کارگران 712 هزار تومان

حقوق معلم با  4 سال سابقه حدود یک میلیون تومان

حقوق استاد دانشگاه با رتبه مربی حدود دو و نیم میلیون تومان

کرایه خانه 80 متری در محل ما بین 30 تا 50 میلیون رهن کامل

 ویزیت پزشک عمومی 20 و پزشک متخصص 35 تا 45 هزار تومان 

ماشین سمند پایه گازسوز صفر کیلومتر 32 میلیون تومان

ماشین پرایدگازسوز صفر کیلومتر حدود20 میلیون تومان

هزینه یک تفریح سالم دو نفره یک عصر تا شب (سینما کرایه ماشین یه پیتزا که دو نفر بخوریدش با دو تا چیپس ) حدود 40 هزار تومان 
یک پرس چلو کباب کوبیده در یک رستوران معمولی حدود 8 تا 10 هزار تومان و در یک رستوران خوب بین 14 تا 25 هزار تومان
یک پرس ششلیک در رستوران ارکیده حدود 50 هزار تومان
یک عدد پیتزا حدود 15 هزار تومان

یک ساندویج سوسیس حدود 5 هزار تومان

دیه ماه عادی 160 و ماه حرام 220 میلیون تومان

دختر پنج ماهه مامان

عزیزم، دختر نازنین مامان. حالا دیگه  نی نی پنج ماهه مامان  هستی، خانومی شدی برای خودت، میتونی  بچرخی  سرتو بالا بگیری و از این سر تا اون سر اتاق با چشم دنبالم کنی، می تونی بلند بلند بخندی، مدت زیادیه که می تونی با کمک مامان و بابا تند تند  قدم برداری و جلو و جلوتر بری و خیلی کارای دیگه. پنج ماه عشق بازی... هر لحظه حضورت برام پر از زیبایی عزیزم ...

هیچ وقت فکر نمی کردم چیزی بتونه همه وقت من رو به خودش اختصاص بده. منی که در طول زندگیم همیشه همزمان چندین کار رو با هم انجام دادم، درس خوندن و درس دادن و هنر و ورزش و خیلی کارهای دیگه،  اما تمام پنج ماهه گذشته وقتم رو با تو گذروندم عزیزدلم، با تو خوابیدم، با تو بیدار شدم و با تو خندیدم. پنج ماهه ی زیبای مامان.

امسال من و بابا ساگرد ازدواجمون رو را با حضور تو جشن گرفتیم، تو بهترین نتیجه ی زندگی عاشقانه و زیبای من و بابایی. وقتی محکم بغلت میکنم و خودت رو با تمام وجود تو بغلم جا میدی فکر میکنم اگه نبودی خیلی از مفاهیم خوب زندگی برام معنی نمیشد... دوستت دارم دختر ماه مامان


سه ماهگی

دخترم امروز سه ماهه شدی... یعنی به اندازه ی یک فصل زندگی کردی. نمیدونی چقدر از وقتی که تو به زندگی ما اضافه شدی زندگی برای من و مامان تغییر کرده...

بچه داری سخته... واقعا سخت... ولی شیرینه... واقعا شیرین.

 وقتی هر شب را به این امید بخوابی که صبح دخترت با دیدنت میخنده و ابراز خوشحالی میکنه، زندگیت تغییر کرده... وقتی سر کار به این فکر کنی که در برگشت چه شیرین کاری تازه ای از نی نی کوچولوت خواهی دید زندگیت تغییرپیدا میکنه.

دخترم الان دو سه روزه که خودت بدون کمک غلت میزنی و حتی غلت زنان میتونی مسافتی را هم طی کنی... دیشب هم که دستهات را گرفتم تا مثل همیشه بنشینی با کمال تعجب دیدم پاهات را سفت کردی و مستقیم بلند شدی سر پا... آفرین دختر زرنگ و باهوشم. امیدوارم همینطور سریع پیشرفت کنی و به اوج برسی.

دوستت دارم دختر...


                                                        

دختر مامان عروسکهاست

باور کنید تمام عروسکهای دنیا یتیم می ماندند اگر خدا دختر را نمی آفرید

دو ماه و نیم عاشقی

دو ماه و نیم با هم عاشقی کردیم. الان هم را بهتر درک میکنیم و با هم بیشتر آشنا شده ایم. ساعتها بالاسرت می نشینیم و تو انگار که میخواهی چیزی بگویی با نگاه و حالات چهره ات با ما حرف میزنی. 

چند روزی هست که بیشتر میخندی. صبح ها که من یا مامان را می بینی بی اختیار خنده سر میدهی و این خنده همه سختیهای نوزادیت را که بیشتر به عهده مامان مهربونت بوده و هست از تن به در میکنه.

امیدوارم تا همیشه لبهات خندان باشه و دلت شاد دختر مهربونم.





ملودی بانوی اساطیر

تقدیم به ملودیمان

بانـــــوی اساطیر غـــــزل های من اینست

صد طعنه به مجنون زده لیلای من اینست!


گفتم کــــه سرانجـــام بـــه دریـــا بزنم دل

هشدار دل! این بار ، که دریای من اینست!


من  رود  نیاسودنــم  و  بودن  و  تا  وصــل

آسودگی ام نیست که معنای من اینست


هر جا که تویی مرکز تصویر من آنجاست

صاحب نظرم علـــم مرایـــای من اینست


گیرم که بهشتم به نمازی ندهد دست

قد قامتـی افراز کـه طوبای من اینست


همراه تـــو تــــا نـاب ترین آب رسیدن

همواره عطشناکی رؤیای من اینست


من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت

نایـــاب ترین فصل تماشــای من اینست


دیوانه بـــه سودای پـــری از تو کبوتر

از قاف فرود آمده عنقای من اینست


خــرداد تــــو  و آذر من بگـــذر و بگـذار

امروز بجوشند که سودای من اینست


دیــر است اگـــر نـــه ورق بعدی تقویم

کولاکم و برفم همه فردای من اینست .....