شکوفه اردیبهشت

شکوفه اردیبهشت

نوشته هایی برای ملودی
شکوفه اردیبهشت

شکوفه اردیبهشت

نوشته هایی برای ملودی

هر از گاهی فکریی

عزززیییییییییززززززززم

 

ادامه مطلب ...

برای نفس

دنیایه این روزهای من  ادامه مطلب ...

آمین

مهربان خدای من ...
میدانم که تا آسمان راهی نیست ... 
... ولی تا آسمانی شدن راه بسیار است ! 
این دست های خالی به سوی تو بلند میشود و تمنا دارد ... 
ما بی سلیقه ایم ، طلب سلامتی و آب و نان برای این موجود نازنینمان می کنیم... 
ولی تو خود ای خزانه دار بخشش ها ، بهترین ها را برایش محقق کن ... آمین

نفس نقوی

عزیز عمه نفس عمه ، چقدر خوشحالم که تو سالم و سر حال و دخملیییییییی، نمی دونی مامانیه خوش خبرت دیشب که بهم گفت تو دختری من جیغ بنفشی می کشیدم از خوشحالی که باورت نمی شه، عشق من می دونی نفس برای من یعنی چی ؟؟؟ یعنی چیزی که زندگیه آدم بهش بنده ، نباشه زندگی نیست ، تو نفسی برام.

صورتی

قربون قدمت برم خاله ای .....

 


یه بار دیگه دنیای مارو صورتی کردی


دخملی بابا در آستانه چهار ماهگی

دخملی بابا امروز از شش صبح مشغول آزمایشای شما بودیم... صبح اول وقت رفتیم آزمایش و عصر تا ساعت هشت و نیم مشغول سونوگرافی آنومالی بودیم. خدا را شکر وضعیت همه اعضای بدنت خوب تشخیص داده شد. مامان و من ولی امروز حسابی خسته شدیم. 
دیدن تو این روزها خیلی جالبه... همش ورجه وورجه میکنی و دست و پات را تکون میدی و به همه چی عکس العمل نشان میدی. اینکه یک وروجک 13 سانتی متری و 160 گرمی این طور تکان میخوره و همه ی اعضای بدن را داره واقعن دیدنیه.

امیدوارم پنچ ماه باقی مانده را هم به خوبی و با آرامش طی کنی و به سلامتی به دنیا بیای و بزرگ بشی. 
بی صبرانه منتظر آمدنت هستیم نازنین بابا...

تولد دختر دایی


نی نی نازنین مامان ببین این پارلا کوچولوی داییه، تازه ی تازه به دنیا اومده، هنوز تو بیمارستانه، وقتی به دنیا اومدی می بینیش که چقدر ماهه...

عزیزم حالا بعد از اومدن پارلا همه منتظریم که تو بیای و صورت ماهتو ببینیم نازنینم...





پدر

ﭘــﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ مهرت ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳﺖ ﻧﻴﺴﺖ .
بی منت ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮیبگی ﻫﺎﻳﺖ می ﮔﺬﺭی ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎشی.
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﺖ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ می کنی .
ولی یک لحظه از پدر بودن را با دنیا عوض نمی کنی.
پدریت مبارک امید جان

پانزده هفته و سه روز

نازنینن بابا، کم کم داری شکل میگیری و صدای قلب کوچیکت به زندگی ما هم شکل تازه ای میده. باهات حرف میزنیم و به رویاهامون با تو شکل میدیم... کم کم باید آماده بشیم برای روز زیبای آمدنت. اتاقت را آماده کنیم، برات لباس های قشنگ بخریم، وسایل و اسباب بازیهای خوشگل برات بگیریم و... که وقتی میای خوشحال خوشحال بشی.
راستی دختر داییت هم همین روزا توی بلژیک به دنیا میاد. امیدوارم به سلامتی باشه. فکر کنم با هم خیلی خوب باشید. چون تقریبا هم سن و سالید...

اگه از احوال مامان خواسته باشی  نسبت به قبل بهتره. تو این مدت بیشتر از همه سوپ خوردیم ولی الان غذاهای دیگه هم کم و بیش میخوره. هفته بعد وقت سونوگرافی و آزمایش داریم که مطمئن بشیم مامان و تو  خوب هستید و همه چی رو به راهه.
اروم باش و با آرامش بزرگ شو عزیزم که منتظر آمدنت هستیم شدید....

چی شده چرا همه ساکتن؟؟؟

آآآی... عمه- خاله هاش- داییاش- مامان باباش، کجایید؟

چرا پست نمیذارید؟



 
عمو جون شبا بیا پیش من بخواب


 انقد تا صب بخندیم که از مماغت بزنه بیرون...


sweet dream