بابایی امروز 24 هفته از داشتنت میگذره و 16 هفته دیگه به دیدن و در آغوش کشیدنت مونده. ملودی زندگی من نمیدونی چقدر مشتاقم که بوسه بارانت کنم. این روزها وقتی با مامان از کنار یک بچه کوچولو رد میشیم بی اختیار لبخند میزنیم و تو را تصور میکنیم.
دو سه روزه که تکان هات محسوس شده و با هر تکانی ما را به وجد می آری. حالا دیگه به صدا ها عکس العمل نشون میدی و ما همش باهات صحبت میکنیم...
عزیز دایی یکی از ماموریتهام اینه که آمادگی جسمانی بابا را اونقدر ببرم بالا که هر چقدر تو دوست داشته باشی بغلت کنه و هی نگه خسته شدم الان دارم رو این پروژه کار میکنم بین خودمون باشه به کسی چیزی نگیاااا أفرین دختر خوب
قصدت رو نگفته بودی دایی فرهاد جان. دستت درد نکنه پس میخوایم مسابقات قهرمانی بچه داری اول بشیم
ذوق داشته باش عموش ... ذوق خوبه...
حوصلمون سر رفت. کاش انقد زود نمیگفتین بچه دار شدین، میذاشتین دو-سه ماه مونده خبر میدادین ، ذوقمون کور نمیشد.
دفعات بعدی حواستون باشه
و من الله توفیق
حالا دیگه فکر می کنم هفته ها و روزها خیلی سریعتر از پنج ماه اول میگذرن، داریم به اومدنت نزدیک و نزدیکتر میشیم عزیزم...
مرسی بابایی مهربون...
عزیز دایی
یکی از ماموریتهام اینه که آمادگی جسمانی بابا را اونقدر ببرم بالا که هر چقدر تو دوست داشته باشی بغلت کنه و هی نگه خسته شدم
الان دارم رو این پروژه کار میکنم
بین خودمون باشه به کسی چیزی نگیاااا
أفرین دختر خوب
قصدت رو نگفته بودی دایی فرهاد جان. دستت درد نکنه
پس میخوایم مسابقات قهرمانی بچه داری اول بشیم