ملودی قشنگم، حالا تو آهنگ جدید و زیبای زندگی من و بابا هستی، حضورت برای ما یک نوای آرام و دلنشینه عزیزم...
در طول هفته گذشته چند بار وجود نازنینت رو در درونم احساس کردم، انگار بال زدن یک پروانه ی کوچولو رو در وجودم حس می کردم، یه حس خوب و دلنشین، حسی که هیچ وقت تجربه نکرده بودم، حس اینکه موجود کوچولویی در وجودت در حال شکل گرفتنه خیلی شگفت انگیزه ...
چند روز پیش سونوگرافی هم داشتیم، وقتی دکتر داشت سعی می کرد که تو رو به دقت بررسی کنه انقدر حرکت می کردی و بالا و پایین میرفتی که دکتر هر بار مدتی صبر می کرد تا ثابت بمونی و تو هم حسابی شیطونی می کردی :-). حالا دیگه حدودا چهار ماه مونده تا ببینیمت، روز شماری من و بابایی تا اون روز ادامه داره عزیزم، تا اون روز خوب...
ما هم لحظه شمار ملاقات پروانه کوچولو و استشمام لحظات صورتی هستیم
درود بر دایی فرهاد گل و بابای مهربون فرناز جونمون...آرزوی روزهای خیلیییییییی خوب و قشنگی برات دارم که همیشه بهترینی...
سلام علیکم
یه عالمه گل تقدیم به مامان ملودی
مرسی عموی خوب و مهربون
خوش آوای کوچولوی دوست داشتنی
منتظر به رقص در آمدن زندگی مامان و بابا و کسانی که دوستت دارند هستیم با آهنگ بودنت
پروانه جان لحظاتت رو دریاب و زندگی کن، دلت به زودی برای همین موجهای عشق درونت تنگ می شه،
خوشی تون جاودان
مرسی غزال جان عزیزم...الهی که شما هم با پارلای کوچولوی نازنینمون همیشه شاد باشید...
باید از تجربه های مامان شدن مامان غزال حسابی استفاده کنم...:-)
جانم عزیزم...